رویایی که نیست...

╲ ╭ رویایی که نیست......

چشمانت
کارناوال آتش بازیست! 

یک روز در هر سال 
برای تماشایش می‌روم 
و باقی روزهایم را... 
وقف خاموش کردن آتشی می‌کنم
که زیر پوستم
              شعله می‌کشد! 

رویایی که نیست......

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین 
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین 
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین 
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین 
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند 
نه همین در غمت اینگونه نشاند 
با تو چون دشمن دارد سر جنگ 
دل دیوانه تنها دل تنگ 
ناله از درد مکن 
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن 
با غمش باز بمان ...

 

رویایی که نیست......

ز فرقت تو
ز دل امشب اضطراب نرفت
ستاره محو شد 
و چشم من به خواب نرفت

چگونه بی لب او
عیش من شود شیرین؟
که از جدایی گل
تلخی از گلاب نرفت ...

رویایی که نیست......

جمعه یعنی
تعطیلیِ هرچی غیرِ تو ...
یعنی موندن و خط کشیدن
زیرِ اسم تو ...
جمعه یعنی 
هرچیزی ممنوع شه
بجز فکر تو ....

رویایی که نیست......

ابد و يك روز ...؟ 
ابد و يك قرن ...؟ 
ابد و يك ميليون قرن
به دوست داشتن ات
محكومم .....!! 

❤•.❀•.¸✿¸.•❤

رویایی که نیست......

از فنجان های دلم 
بیا و یک جرعه 
دلتنگی ام را بنوش .

باور کن این قهوه ی قجری نیست .
نه میخواهم در قفس دلتنگی ام حبس ات کنم ،
و نه میخواهم 
در  ته فنجان ات 
فالت را ببینم...
فقط میخواهم 
به بهانه ی نوشیدن این فنجان 
که پر از 
اشتیاق داشتن توست ،
فقط دمی ...
فقط دمی...
فقط دمی 
سرت را بالا بگیری 
و از دلتنگی ام بنوشی و 
کنار من بنشینی .
فقط دمی....

رویایی که نیست......

ساده میبینم تو را هر شب به رویایی که نیست 
میزنم دیوانه وار دل را به دریایی که نیست 

مینشینی در برم محو نگاهت میشوم 
بیخیال از غصه و تشویش فردایی که نیست 

در کنار جوی آب و سایه ی آن بید مست 
عشق بازی میکنیم در دشت و صحرایی که نیست 

میزنم یک جرعه می از ساغر مژگان تو 
جسم و روحم مست آن چشم فریبایی که نیست 

هر شبم را تا سحر سر گشته ی کوی توام 
مانده ام در حسرت رویای زیبایی که نیست 

میسپارم دل به دستم مینویسم خط به خط 
از معمای وصالت با الفبایی که نیست....

رویایی که نیست......

نم نم باران که باشد
کوچه جان میدهد
برای یک قرار عاشقانه.
نازنین!
وقتی به کوچه می‌آیی
در پی من نباش.
پیش از آنکه بیایی
مرا با خودش برده،
سیل خاطره‌ها!

 

رویایی که نیست......

انگار که خداوند
معشوقه‌ای داشته باشد!
انگار که معشوقه‌اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظهٔ تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم‌انگیز است...

رویایی که نیست......